۵ دلیل برای اثبات معایب تحلیل تکنیکال و غیرقابل اعتماد بودن آن
انتشار: تیر 22، 1402
بروزرسانی: 25 خرداد 1404

۵ دلیل برای اثبات معایب تحلیل تکنیکال و غیرقابل اعتماد بودن آن


به نظر می رسد جنون تحلیل تکنیکال و ترید روزانه در حال رشد و گسترش است و همه به طور کامل چشم خود را روی معایب تحلیل تکنیکال بسته اند. مطالب اینترنت از پرداختن به مبحث تحلیل تکنیکال پر شده و روزانه صدها دوره آموزشی ایجاد می شوند تا به تریدرها نحوه بررسی تحلیل کوتاه مدت نمودارها را آموزش دهند.

همه این موارد به علاوه استفاده از لغات و کلمات تخصصی توسط نظریه پردازان و فعالان حوزه بازارهای مالی ممکن است این سوال را در شما ایجاد کند که آیا واقعا قوانین تحلیل تکنیکال سودده هستند و ارزش استفاده در سرمایه گذاری را دارند؟ با توجه به این همه محبوبیت، آیا تحلیل تکنیکال واقعا روش خاصی است؟
پاسخ کوتاه این است که نه، این طور نیست، حداقل در بازارهای مالی توسعه یافته مانند بازارهای بورس آمریکا یا انگلیس، به این شکل نیست. البته اصلا منظور ما این نیست که هیچ شاخص تکنیکالی وجود ندارد که همیشه در بعضی از بازارها کارآمد باشد، بلکه اگر هم چنین شاخصی وجود داشته باشد از زیر دست مطالعات آکادمیک معتبر و قدرتمند در رفته است.

علاوه بر این، بیشتر شاخص های محبوب تحلیل تکنیکال که نُقل دهان فعالان حوزه های مالی شده، بی خاصیت هستند و باید مثل یک صدای مزاحم، نادیده گرفته شوند.

توجه داشته باشید این مطلب ترجمه ای از وبسایت اینسایدر است که لینک آن در انتهای این مطلب قرار داده شده است.

تحلیل تکنیکال چیست؟

احتمالا با مطالعه دو پاراگراف قبلی در مورد تحلیل تکنیکال حالا می خواهید بدانید اصلا تحلیل تکنیکال چیست و چرا تا این حد سروصدا کرده است؟ تحلیل تکنیکال یعنی پیش بینی تغییرات قیمت ها در بازارهای مالی که با استفاده از تحلیل داده ها و نمودارهای معاملاتی، انجام می شود. منشا به وجود آمدن تحلیل تکنیکال را می توان به اولین مقالاتی که توسط چارلز اچ. داو بین سال های ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۲ در روزنامه وال استریت ژورنال منتشر شد، نسبت داد. کارشناسان معتقد هستند که برخی از آرایش ها و الگوها در نمودار قیمت حاکی از روانشناسی بازار در مورد یک سهام یا کل بازار، در نقاط کلیدی است. این تعریف بر سه فرضیه اصلی استوار است:

تحلیل تکنیکال چیست

۱. حرکات بازار همه چیز را مشخص می کند: یک اصل بنیادین وجود دارد که قیمت بازار بازتابی از تمام اطلاعات لازم (شامل محرکه های بیرونی مانند اقتصاد، رویدادهای فاندامنتال و خبری) است، بنابراین شما فقط باید تاریخچه الگوی معاملاتی یک سهم را بدانید تا الگوی آینده آن را پیش بینی کنید.

۲. تغییر قیمت ها روند مشخصی دارد: تحلیل گران تکنیکال بر این باور هستند که قیمت ها به صورت جهت دار به سمت بالا، پایین، یا ترکیبی از همه این ها، حرکت می کنند.

۳. تاریخ تکرار می شود: تحلیل گران تکنیکال اعتقاد دارند که تغییرات قیمت تکرار می شود چون سرمایه گذاران همیشه به رفتارهای الگووار، تمایل دارند و رفتار سرمایه گذاران پیش از خود را تکرار می کنند. کارشناسان معتقد هستند که الگوهای قیمتی قابل شناسایی و قابل پیش بینی روی نمودارها تشکیل خواهند شد.

غیرعلمی بودن تحلیل تکنیکال

با توجه به این فرضیات، کارشناسان تحلیل تکنیکال از بررسی نمودارها برای پیدا کردن الگوهای تکراری در روند قیمت ها (مثل الگوی معروف سر و شانه یا الگوهای بازگشتی صعودی و نزولی) استفاده کرده و به دنبال ساختارهایی مثل خطوط حمایت، مقاومت، کانال و اشکال کمتر شناخته شده ای مثل الگوهای فنجان می گردند. آنها از شاخص های بازار مثل افزایش و کاهش حجم و داده های صعودی و نزولی هم برای ارزیابی این که آیا یک دارایی در حال رشد است یا خیر و احتمال ادامه رشد آن دارایی چقدر است، استفاده می کنند. اما چرا باید به معایب تحلیل تکنیکال پرداخت؟

معایب تحلیل تکنیکال

برای آن که بدانیم چرا نباید به تحلیل تکنیکال اعتماد کنیم لازم است که آن را از جنبه های مختلف بررسی کنیم. در ادامه به ۵ دلیل برای غیر قابل اعتماد بودن این روش می پردازیم.

دلیل اول: تحلیل تکنیکال یک هدف متحرک است

یکی از مشکلات و معایب تحلیل تکنیکال که با آن سر و کار داریم این است که ماهیت این روش بسیار سلیقه ای است. افرادی که تحلیل تکنیکال انجام می دهند آن را بر اساس باورها و نظرات خود تعریف می کنند. تحلیل گران مختلف می توانند از یک داده یکسان، پیش بینی هایی کاملا متناقض و متفاوت از یکدیگر داشته باشند. تشکیل یک فرم خاص در نمودارهای تاریخچه قیمت یک دارایی اغلب فقط در چشم بیننده این طور به نظر می رسد. علاوه بر این، تعداد شاخص ها بی نهایت است و روش های تحلیل با یکدیگر تفاوت های چشمگیری دارند.

سلیقه ای بودن تحلیل تکنیکال

با توجه به این موارد به سختی می توان تحلیل تکنیکال را رد کرد چون وقتی مشخص شود که یک شاخص نمی تواند به پیش بینی کمک کند، همیشه این امکان وجود دارد که تحلیل گر بگوید، در شرایط فعلی بازار باید از یک شاخص کاملا متفاوت استفاده کنید. همانطور که کارل پاپر گفت، برای این که یک نظریه را عملی قلمداد کنیم باید ابطال پذیر باشد و بتوان درستی یا نادرستی آن را از طریق مشاهده و تجربه فیزیکی نشان داد (یعنی یک شاخص باید همیشه پیش بینی های یکسانی ارائه دهد).

بنابراین ابهامی که پیرامون عبارت «تحلیل تکنیکال» وجود دارد خیلی به روشن شدن درستی یا نادرستی آن کمک نمی کند. علاوه بر این به دلیل ماهیت مبهم تحلیل تکنیکال، فضا و فرصت زیادی برای تاکید گزینشی روی موفقیت ها و نادیده گرفتن شکست ها، ایجاد می شود.

لازلو بیریانی در همین رابطه می گوید:

من در روزنامه می بینم که تحلیل گران می گویند همان طور که گفته بودیم اتفاقات X، Y، Z در بازار رخ داد. بعد من به روزنامه های قبلی مراجعه می کنم و می گویم در هیچ کدام از چهار، پنچ یا شش روزنامه قبلی چنین تحلیل هایی از شما پیدا نکردم. آنها خیلی تفسیرهای مبهمی ارائه می دهند. یکی دو ماه بعد، پس از این که یک شرکت رشد کرد، فوری می گویند منظور تحلیل ها و توصیه های ما همین شرکت بوده است.

دلیل دوم: شواهد تجربی برای تحلیل تکنیکال، بی اهمیت هستند

بخش زیادی از ایمان و اعتقاد به این روش و ندیدن معایب تحلیل تکنیکال وابسته به تجربیات روایی و شنیده ها از این و آن است و برخلاف روش های سرمایه گذاری مبتنی بر ارزش یا سایر روش های کمی و فاندامنتال، هیچ گونه شواهد آماری بلندمدتی از آن وجود ندارد. بیشتر تحقیقات آماری که توسط نهادهای آکادمیک انجام شده است تا ببینند آیا الگوهای نمودار واقعا می توانند روند قیمت را پیش بینی کنند یا خیر، در بهترین حال بدون هیچ نتیجه قطعی به پایان رسیده اند.

در واقع در یکی از مطالعات اخیر که توسط اساتید حوزه مالی دانشگاه Massy در نیوزلند انجام شد، ۴۹ بازار توسعه یافته و نوظهور مورد بررسی قرار گرفت تا ببینند آیا تحلیل تکنیکال می تواند ارزش افزوده ای ایجاد کند؟ آنها در این تحقیق بیش از ۵۰۰۰ قانون معاملاتی تکنیکال را بررسی کردند. این قوانین در 4 دسته اصلی قرار می گیرند که در ادامه به معرفی آنها می پردازیم.

قوانین فیلتر

۱. قوانین فیلتر: این قوانین می گویند که پس از افزایش قیمت تا x درصد باید پوزیشن های لانگ باز کرد و وقتی قیمت به اندازه x درصد از قیمت صعودی بعدی کمتر شد، تمام پوزیشن ها بسته شوند. همچنین پس از کاهش قیمت تا x درصد باید پوزیشن های شورت باز کرد و وقتی قیمت به اندازه x درصد از قیمت نزولی بعدی بالاتر رفت، تمام پوزیشن ها بسته شوند.

۲. قوانین میانگین متحرک: وقتی قیمت یا میانگین متحرک شورت به بالاتر از میانگین متحرک لانگ صعود کند، این قوانین سیگنال خرید می دهند. بالعکس، وقتی قیمت به زیر میانگین متحرک لانگ نزول کند، سیگنال فروش صادر می شود.

۳. قوانین خروج از کانال: با توجه به این قوانین، وقتی قیمت نهایی به بالاتر از کانال صعود کند، باید پوزیشن های لانگ باز شود و وقتی قیمت به پایین کانال نزول کند، باید پوزیشن شورت باز شود. زمانی یک کانال یا دامنه معاملاتی ایجاد می شود که سقف قیمت طی n روز گذشته در x درصد از کف قیمت طی n روز گذشته قرار داشته و قیمت فعلی را شامل نشود.

۴. قوانین حمایت و مقاومت: این قوانین می گویند وقتی قیمت نهایی از ماکزیمم قیمت n دوره زمانی گذشته بالاتر رود باید پوزیشن لانگ باز کرد و وقتی قیمت نهایی از مینیمم قیمت پایین تر رود باید پوزیشن شورت باز کرد.

خطوط حمایت و مقاومت

در این تحقیق به این مساله پرداخته شد که آیا قوانین تحلیل تکنیکال ارزش افزوده بیشتری به بازارهای کمتر توسعه یافته یا کم بازده اضافه می کنند یا خیر. مولفین به این نتیجه رسیدند که ممکن است تحلیل تکنیکال در بازارهای نوظهور بهتر از بازارهای توسعه یافته عمل کند اما نتایج قوی و موثقی برای آن وجود ندارد.

نتیجه تحقیق این بود که از روش های آماری برای تعدیل سوگیری های پنهان داده ها استفاده شد و مولفین به این نتیجه رسیدند که هیچ شواهدی مبنی بر سودآورتر بودن قوانین تحلیل تکنیکال نسبت به روش هایی که بر اساس تغییرات تصادفی داده ها هستند و از روند پیروی نمی کنند، وجود ندارد.

دلیل سوم: شواهد موجود حاصل حذف برخی روش ها هستند

درحالی که تمام تحقیقات آکادمیک اولیه پیرامون موضوع تحلیل تکنیکال، شواهد اثبات کننده بسیار کمی ارائه می دهند اما این روزها تحقیقات عجیب و غریب از هر گوشه ای سربرمی آورند که تحلیل تکنیکال را تایید می کنند. احتمالا دلیل این تلاش ها وجود سوگیری بقا است. گذشته از همه این که به مرور زمان سرمایه گذاران باید قوانین تکنیکال برای معامله که از هر جایی سر و کله شان پیدا می شود را آزموده باشند.

معایب تحلیل تکنیکال

در طول زمان، قوانینی که به صورت اتفاقی عملکرد خوبی در گذشته داشته اند مورد توجه بیشتری قرار می گیرند و توسط جامعه سرمایه گذاران به عنوان «قوانین اصلی و کارامد» در نظر گرفته می شوند، در حالی که قوانین معاملاتی ناموفق به احتمال زیاد به فراموشی سپرده می شوند. پس از گذشت مدتی، فقط یک مجموعه کوچک از قوانین معاملاتی باقی می ماند و بررسی سابقه این قوانین در گذشته به عنوان شواهد اعتبار و کارامدی آنها، مطرح خواهند شد.

اگر به مرور زمان فقط تعدادی از قوانین معاملاتی به کار برده شوند، بعضی از آن ها حتی در نمونه های بسیار بزرگ باعث موفقیت چشمگیر شده و عملکرد فوق العاده ای از خود نشان می دهند حتی اگر این قوانین به صورت ذاتی، قدرت پیش بینی بازگشت سود یک دارایی را نداشته باشند. البته در این مورد، نتیجه گیری بر اساس مجموعه ای از قوانین معاملاتی باقی مانده می تواند گمراه کننده باشد. چون مجموعه کامل از قوانین معاملاتی اولیه که احتمالا بسیاری از آن ها عملکرد قابل قبولی نداشته اند به حساب آورده نمی شود.

به طور خلاصه، به نظر می رسد شواهد موجود برای اثبات اعتبار تحلیل تکنیکال هم به اندازه بشقاب پرنده و ارواح سرگردان باشد.

دلیل چهارم: تحلیل گر تکنیکال کارشناس آنالیز داده ها نیست

نمی توان منکر این واقعیت شد که بعضی از قوانین معاملاتی تکنیکال شباهت هایی با استراتژی های معاملاتی مومنتوم دارد و محققان دانشگاهی شواهد خوبی برای استراتژی مومنتوم به عنوان عامل پیش بینی روند بازار، به دست آورده اند. اما آیا می توان این شواهد را به عنوان شواهد ثانویه برای اثبات کارایی تحلیل تکنیکال هم در نظر گرفت؟ خیر چون اثر مومنتوم توسط یافته های به دست آمده از حوزه مالی-رفتاری به بهترین شکل توضیح داده می شود و هیچ کدام از این یافته ها حاوی فرضیاتی که به تحلیل تکنیکال ربطی داشته باشد، نیست.

استراتژی سرمایه گذاری مومنتوم

شما احتمالا بتوانید با بعضی از انواع روش های سرمایه گذاری مومنتوم به سود و پول برسید اما این خیلی تفاوت دارد با این که بگوییم امکان موفقیت و کسب سود با استفاده از پکیج های ساده لوحانه «سودآوری در کمترین زمان با تحلیل تکنیکال» که در اینترنت تبلیغ می شود، وجود دارد.

این واقعیت که یک نفر با استفاده از خطوط روند و کمی فرمول ریاضی به معامله می پردازد به این معنی نیست که این فرد در حال استفاده از استراتژی کمّی است. کارشناس آنالیز داده ها به کسی گفته می شود که رویکردی آزمایش شده و قانون محور را برای به دست آوردن ناکارامدی های بازار، به کار ببرد (مثلا از طریق استخراج سوگیری های سیستماتیک مختلف که در رفتار انسان وجود دارد مثل رفتار گله ای یا خودسر بودن افراطی).

بعضی از شاخص های تکنیکال مثل MACD و باندهای بولینگر شبیه مقیاس های آماری (انحراف معیار و انحراف میانگین) که توسط تحلیلگران داده به کار می روند، عمل می کنند و تا حدودی شامل مدل سازی آماری هم هستند. البته تحلیلگران تکنیکال اکثرا با استفاده از استراتژی های نسبتا سلیقه ای در بازار معامله می کنند و تکنیک های به کار رفته در معاملات آنها کاملا با روش های به کار رفته توسط کارشناسان تحلیل داده، متفاوت است.

یک بار یک نفر تشبیه خیلی خوبی در مورد تحلیل تکنیکال به کار برد. او گفت رابطه بین تحلیل تکنیکال و تحلیل کمی مثل رابطه بین ستاره بینی و نجوم است که یکی از آنها خرافات و دیگری علمی است. ستاره بینی به دلیل عدم وجود ابزارها و نظریه های پیچیده و تخصصی به وجود آمد و از این بابت شبیه تحلیل تکنیکال است. مردم به نمودارها اتکا کردند چون تحلیل آنها خیلی راحت تر از تحلیل داده های فشرده و حجیم بود اما با ظهور کامپیوترهای سریع و قدرتمند، این مشکل هم حل شده است. عجیب است که ستاره بینی دیگر خیلی به اندازه قبل که آن را توضیحی برای وجود بهشت می دانستند، طرفدار ندارد اما بعضی ها همچنان سرسختانه به تحلیل تکنیکال ایمان دارند.

دلیل پنجم: صندوق های پوشش ریسک همگی معاملات کوتاه مدت انجام می دهند

بخش بسیار زیادی از تحلیل تکنیکال را استراتژی های معاملاتی کوتاه مدت و خیلی کوتاه مدت تشکیل می دهد. بسیاری از تحلیل گران تکنیکال نمی خواهند این حقیقت را بپذیرند اما بهترین فارغ التحصیلان دوره های دکترا توسط معروف ترین و متخصص ترین موسسات استخدام شده اند تا از اختلاف قیمت های کوتاه مدت در بازار سود به دست آورند. طی ۲۰ سال گذشته، صندوق های پوشش ریسک و میزهای معاملات بانک ها، سرمایه گذاری های هنگفتی روی معاملات الگوریتمی پرتکرار کرده اند و با استفاده از آنها، سود را از دست معامله گران خرد و ضعیف بازار، ربوده اند.

صندوق پوشش ریسک

این واقعا دیوانگی است که فکر کنیم سرمایه گذارهای خرد که تنها سلاح شان یک لپ تاپ و یک دوره آموزشی ۳۰ روزه تحلیل تکنیکال است می توانند بهترین و قدرتمندترین موسسات سرمایه گذاری را شکست دهند. صندوق های پوشش ریسک تمام این روش های معاملاتی را در اختیار دارند و از همه مهم تر اینکه، مجهز به الگورتیم های پیچیده و هوش مصنوعی هستند که بسیار بهتر و فراتر از بینش یک سرمایه گذار شخصی، عمل می کنند. آنها همیشه در آن سوی معامله قرار دارند تا مطمئن شوند که اکثر تریدرهای کوتاه مدت به واسطه رسیدن به حد ضرر یا کال مارجین شدن، پول خود را از دست می دهند.

واقعیت این است که بازار همیشه سودده است و گاهی چند ناکارمدی کوتاه مدت در آن وجود دارد و اگر شما می خواهید وارد بازی معاملات کوتاه مدت شوید باید بدانید که می خواهید سینه به سینه بهترین های جهان بایستید. آیا می توانید خود را برای مقابله با تایگر وودز آماده کنید؟ به دلیل انجام معاملات پرتکرار، در سال های اخیر میانگین طول مدت زمانی که صندوق های پوشش ریسک یک سهام را نگه می دارند به طور چشمگیری کاهش پیدا کرده و در حال حاضر به شش ماه رسیده و پس از آن، سهام به فروش می رسد.

واقعیت این است که اگر می خواهید بازار را شکست داده و به سود برسید، باید بازه زمانی سرمایه گذاری خود را افزایش دهید و نگاه شما فراتر از مدت زمان کوتاهی باشد که صندوق های پوشش ریسک به خوبی در آنها مهارت دارند (و در این جا است که سرمایه گذاری مبتنی بر ارزش اهمیت پیدا می کند).

تحلیل تکنیکال همیشه هم بد نیست

معایب تحلیل تکنیکال آن را به روشی غیرعلمی تبدیل می کند و همان طور که گفتیم، معامله صرفا بر اساس تحلیل تکنیکال یک بازی ساده لوحانه است. اما علی رغم وجود تناقض و ناکارامدی در ارزش آن برای پیش بینی روند بازار، تحلیل تکنیکال می تواند ابزاری مفید و بخشی از یک استراتژی گسترده تر برای مدیریت سهام ها باشد (مثلا به شما در زمان بندی هرگونه سرمایه گذاری که با معیارهای فاندامنتال، سودده تشخیص داده شده اند، کمک کند).

تحلیل فاندامنتال

یکی از حوزه های خاص که تحلیل تکنیکال می تواند مفید باشد در معاملات فروش است. ویلیام اونیل که یکی از بزرگ ترین معامله کنندگان سهام در بازار بورس است چند قانون برای فروش سهام دارد که چند مورد از آنها مبتنی بر تغییرات در اصول بنیادین سهام است.

او در این مورد توضیح جالبی می دهد که بسیاری سرمایه گذاران بزرگ تا قبل از این که سر و کله دردسر و ضرر پیدا شود از سهام خارج می شوند و اگر شرکت ها در حال فروش سهام در حجم های بزرگ باشند، سرمایه گذاران خرد هیچ شانسی برای کسب سود ندارند. بنابراین گرچه خیلی مهم است که با تاکید بسیار روی فاندامنتال اقدام به خرید سهام کنید، اما این اصل در زمان فروش خیلی تصمیم درستی نیست.

وقتی سود یک سهم به ۱۰۰ درصد می رسد و تحلیل گران در حال انتشار پیش بینی های خود برای ادامه رشد و تارگت های بالاتر هستند، بسیاری از سهام ها به اوج قیمتی خود می رسند. بنابراین شما باید به طور منظم و مستمر و بر اساس تحرکات غیرعادی بازار (مثل تغییر در قیمت و حجم سهام) اقدام به فروش کنید.

سرمایه گذاری خوب یعنی بتوانید ضررهای خود را هم مدیریت کنید و در اینجا است که تحلیل تکنیکال می تواند ابزار مفیدی باشد که به شما در تعیین بهترین نقطه حد ضرر، کمک کند.

سوالات متداول – معایب تحلیل تکنیکال

۱. چرا تحلیل تکنیکال غیرقابل اعتماد است؟

چون عوامل غیر قابل پیش بینی زیادی بر بازار و روند قیمت دارایی ها تاثیر می گذارند و تحلیل تکنیکال نمی تواند همیشه پیش بینی های درست و دقیق ارائه دهد.

۲. نقص و محدودیت های تحلیل تکنیکال چیست؟

یکی از بزرگ ترین نقص های تحلیل تکنیکال این است که منحصرا روی داده های مربوط به حجم و قیمت تمرکز کرده و عوامل فاندامنتال مانند مسائل مالی کمپانی صاحب سهام، روندهای صنعت و شاخص های اقتصاد کلان را نادیده می گیرد.

۳. آیا احساسات یا سوگیری می تواند روی تحلیل تکنیکال تاثیر بگذارد؟

\xa0بله. ممکن است تریدرها دچار سوگیری تاییدی شوند و فقط روی اطلاعاتی که نظرات آنها را پشتیبانی می کند، تمرکز کنند. احساساتی مانند ترس، طمع و ذهنیت گله ای هم می تواند بر تفسیر تریدر از چارت ها و شاخص ها تاثیر بگذارد.

۴. جایگزین تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل فاندامنتال بهترین جایگزین برای تحلیل تکنیکال است چون به بررسی ارزش ذاتی یک دارایی پرداخته و عوامل تاثیرگذار مانند صورت های مالی، تحلیل صنعت، جایگاه رقابتی و کیفیت مدیریت را ارزیابی می کند.



منبع: https://iranbroker.net/why-you-should-not-trust-technichal-analysis/