پیشازاین که به ارائه شواهد خود علیه تحلیل تکنیکال بپردازم باید بگویم که قصد من از این مطلب این نیست که افراد باهوش زیادی که در سطح اینترنت استراتژیهای معاملاتی تحلیل تکنیکال خود را ارائه میکنند را تحقیر کنم، زیرا بسیاری از آنها ممکن است مقدار زیادی درآمد با استفاده از همین روشها کسب کرده باشند. بههرحال باید بگویم که افرادی که بر اساس ریسک تعدیلشده عمل میکنند، از این قاعده مستثنا خواهند بود.
باید بگویم که قبل از اینکه وارد بانکداری سرمایهگذاری شوم، دو تابستان را در یک بخش Primebrokerage کار کردم. در طول مدتزمانی که در تیم معرفی سرمایه و تیم فروش مشغول به کار بودم، توانستم برخی از بزرگترین صندوقهای تأمینی که در چند سال گذشته راهاندازی شده بود را ببینم. در همین مدت شروع به کار روی پروژههایی کردم که بهقدری مخفی و بزرگ بودند که با اسم رمز عرضه میشدند و فقط شایستهترین سرمایهگذاران اجازه داشتند که در آنها سرمایهگذاری کنند. صحبت من در رابطه با افرادی است که پروژههای چند میلیارد دلاری را با شجرهنامههای شگفتانگیز مانند گلدمن ساکس، Maverix مدیریت کردهاند و سابقه موفقیت را با مبالغ بسیار زیاد در کارنامه کاری خود دارند.
دو معاملهگر را تصور کنید که هر دو به یک نمودار نگاه میکنند اما داستانهای متفاوتی از آینده روند قیمتی بیان میکنند و دو الگوی متفاوت را تفسیر میکنند. بنابراین تفسیر نمودارهای تکنیکال به شخصی که به آن نگاه میکند نیز وابسته است. همه سیگنالها و الگوها ممکن است در تحلیل تکنیکال کار نکنند. گاهی اوقات ممکن است بتوان سیگنال فروش را از روی نمودار تشخیص داد اما در بسیاری از اوقات نیز کار نمیکند و ممکن استروی یک سهام خاص کار کند اما روی برخی سهامها نیز تأثیری نداشته باشد و نتوان سیگنال فروش را مشاهده کرد.
اگر تمام مواردی که تابهحال بیان شد باعث نمیشود که ارزش تحلیل تکنیکال را زیر سؤال ببرید، میتوانیم این بحث را ادامه داده و جلوتر رویم. با در نظر داشتن شواهد قبلی، بیایید نگاهی به اصول تحلیل تکنیکال بیندازیم. تحلیل تکنیکال پیشبینی قیمت آینده یک دارایی بر اساس بررسی حرکات قیمتهای گذشته است که البته منجر به پیشبینی مطلق در مورد آینده نمیشود.
Primebrokerage یکی از داغترین مشاغل در فضای والاستریت که اتفاقاً بیشترین میزان حاشیه سود و بالاترین رشد را دارد. این کار نوعی ارائه خدمات به صندوقهای تأمینی است که اساساً معنای وام دادن به سهام برای فروش کوتاهمدت و ارائه پول نقد برای اهرم به صندوقهای تأمینی است. این نوع تجارت بسیار جذاب است، به این دلیل که اگر یک صندوق تأمینی در یک بانک آغاز به کار کند، احتمال بیشتری وجود دارد که از طریق میز همان بانک شروع به معامله کند. علاوه بر این اگر قصد انجام معاملات خصوصی را داشته باشد، احتمال بیشتری دارد که از خدمات بانکداری سرمایهگذاری آن بانک استفاده کند. بانکهایی که توانستهاند از Primebrokerage به روشی موفقیتآمیز استفاده کنند درنهایت شاهد شکوفایی کسبوکار خود بودهاند.

اما افرادی که عملکرد خوبی دارند و تصور میکنند که مهارت آنها در استفاده از نمودارها منجر به عملکرد بهترشان شده است، در حال فریب دادن خودشان هستند. من فکر میکنم این نوع کسب سود چیزی جز خوششانسی نیست، آنها دارت خود را به سمت تخته پرتاب میکنند و با خوششانسی تعداد بردهایشان از باختهای آنها بیشتر میشود.
بهطور خلاصه، بسیاری از معاملهگران تکنیکال تمرکز این نوع تحلیل بر قیمت را بزرگترین ویژگی آن میدانند زیرا هدف پیشبینی قیمت آینده با تمرکز بر حرکت قیمت است. حرکت قیمت قبل از تأثیر تغییرات اساسی است و معاملهگران تکنیکال با تمرکز بر قیمت، بر آینده تمرکز میکنند. تمرکز تحلیل تکنیکال بر عرضه، تقاضا و اقدامات قیمت مبتنی بر این است که دادههایی وجود دارد که باید از اطلاعات بازار در مورد حرکتهای آتی قیمت به دست آید و میتواند به شناسایی سطوح حمایت و مقاومت کمک کند. این اطلاعات بهنوبه خود میتواند به تحلیلگران کمک کند تا بفهمند چه زمانی عرضه یا تقاضا در حال قویتر شدن است. همچنین این اطلاعات ممکن است به زمانبندی نقطه ورود مناسب برای یک معاملهگر کمک کند، زیرا این معاملهگران معتقدند که سرمایهگذاران بنیادی نیز میتوانند از نمودار قیمت برای کسب سود استفاده کنند، زیرا این نمودار یک تاریخچه قیمت تصویری ارائه میکند که اطلاعات ارزشمندی برای معاملهگران به همراه دارد. چنین اطلاعاتی شامل نوسانات سهام، واکنش به رویدادها، حجم تاریخی و قدرت نسبی سهام نسبت به بازار است. بااینکه بسیاری از این اطلاعات اهمیت دارند، باید بگویم که من معتقدم تحلیل تکنیکال نمیتواند منجر به تعدیل ریسک بلندمدت و عملکرد مازاد بر تعدیل مالیات شود.
نقاط ضعف کلاسیک در تحلیل تکنیکال
یکی دیگر از مواردی که اکثر متخصصان تحلیل تکنیکال به آن اعتقاددارند وجود روندهای قیمتی است که البته برخی از آنها نیز معتقدند که دورههایی وجود دارد که قیمتها روندی ندارند. البته که اگر قیمتها همیشه تصادفی بودند، کسب درآمد با استفاده از تحلیل تکنیکال بسیار دشوار بود. هدف تحلیلگران تکنیکال شناسایی بازههایی از زمان است که در آن قیمت به شکلی غیر تصادفی رفتار میکند تا بتوانند از آن سود کسب کنند، این در حالی است که سعی میکنند دز زمان وقوع نوسانهای تصادفی دست به معامله نزنند.
باید بگویم که در این مدتزمان توانستم با مسائل مختلفی مانند پویایی صنعت صندوقهای تأمینی، استراتژیهای به کار گرفتهشده توسط اکثر صندوقهای تأمینی، ساختارهای کارمزد، ساختارهای جبران خسارت، پویایی قدرت صندوقهای تأمینی، آنچه برای راهاندازی یک صندوق موفق لازم است، آشنا شوم. علاوه بر این اطلاعاتی در رابطه با مدیران صندوقها و خواستههای سرمایهگذاران نهادی کسب کردم. میتوانید حدس بزنید که من چه تعداد ابزار برای استفاده از تحلیل تکنیکال در سرمایهگذاری خود در اختیار داشتم؟ باید بگویم از هیچ ابزاری استفاده نکردم. هیچ پیشنهادی از سمت سرمایهگذاران نهادی برای استفاده از این نوع استراتژیها وجود ندارد. اکثر سرمایهگذاران صندوقهای تأمینی سرمایهگذاران بنیادی هستند و من نیز به ارزش سرمایهگذاری بنیادی اعتقاد دارم.
من ادعا نمیکنم که استدلال جدیدی علیه تحلیل تکنیکال ارائه کردهام، اما شواهد جدیدی ارائه خواهم کرد که ممکن است نسبت به استدلالهای علیه تحلیل تکنیکال که پیشازاین شنیدهاید، قانعکنندهتر باشد.
هدف از تحلیل تکنیکال پیشبینی روند قیمتی یک دارایی در آینده است که این نوع تحلیل با تمرکز بر قیمت یک رویکرد مستقیم را نشان میدهد. درواقع معاملهگران تکنیکال معتقدند که بهتر است فقط روی قیمت تمرکز کنند بدون اینکه توجهی به علت آن داشته باشند. همین موضوع در تضاد کامل با نظر معاملهگران بنیادی است، همان موفقترین مدیران صندوقهای تأمینی و مدیران نهادی که برایشان اهمیت دارد که علت قیمت یک دارایی چیست.
قصد دارم این بحث را با یک مثال کاربردی شروع کنم که هر سرمایهگذار تازهواردی که اعتقاد زیادی به تحلیل تکنیکال دارد، کمی تردید در این رابطه حس کند. مدتی پیش در یک تیم فروش Primebrokerage که برای یک بانک بزرگ والاستریت کار میکرد، شروع به کار کردم. درواقع این بانک دارای امتیاز شماره یک در والاستریت بود. ابتدا باید کمی در رابطه با Primebrokerage برای افرادی که آشنایی ندارند، توضیح دهم.
وقتی داو ادعا کرد که «چی» مهمتر از «چرا» است، منظور او این بود که یک تحلیلگر تکنیکال قیمت همهچیز را میداند اما ارز هیچچیز را نمیداند. تحلیلگر تکنیکال باید به این موضوع توجه کند که قیمت فعلی یک سهام چقدر است و تاریخچه حرکت قیمتی آن به شکل است. همچنین باید بداند که قیمت یک دارایی قابلمبادله چیزی جز انعکاس نبرد بین عرضه و تقاضا برای داراییها نیست.
بااینحال من از تحلیل تکنیکال برای خریدوفروش روزانه خود استفاده نمیکنم.
در طول این دو تابستان اسناد ارائه شده و اطلاعات بازاریابی بیش از 500 مورد از معتبرترین شرکتهای صندوق تأمینی را بررسی کردم. شرکتی که در آن مشغول به کار بودم یک Primeproker برای 90 شرکت در صندوق سرمایهگذاری 100 مجله آلفا بود که توسط Assets Under Management یا AUM رتبهبندی شده بود.
در زمان نوشتن این مطلب افراد زیادی را در سطح اینترنت مشاهده میکنیم که در رابطه با طرحهای تجاری خود بانامهای «سریع پولدار شوید»، «کسب درآمد آسان» و «سود تضمینشده» صحبت میکنند و آنها را به افراد میفروشند، مانند نحوه استفاده از ربات معاملهگر و غیره.
بااینکه بسیاری از تحلیلگران تکنیکال ادعا میکنند که اصول تکنیکال برای همه یکسان است، اما باید گفت که این نوع تحلیل منحصربهفرد است. در رابطه با بسیاری از ابزارهای تحلیل تکنیکال، ممکن است دو شخصی که به یک نظریه معتقدند، نظریه متفاوتی نسبت به یک وضعیت داشته باشند. تحلیل تکنیکال برای معاملهگران کوتاهمدت ایجادشده است. این نوع تحلیل برای انجام تصمیمهای بزرگ سرمایهگذاری برای مدیران نهادی ارزش بسیار کمی دارد.
این مطلب را برای تمام سرمایهگذارانی مینویسم که بهشدت به قدرت تحلیل تکنیکال اعتقاددارند اما نمیدانند که شرایط با ریسک و مالیات تعدیلشده، عملکرد بهتری نسبت به بازار ندارد. هدف من این است که اصول تحلیل تکنیکال را به سرمایهگذاران آموزش دهم و سپس دلیل این را که چرا نباید آن را جدی بگیرند بیان خواهم کرد و درنهایت به این موضوع میپردازم که چرا متخصصان والاستریت از تحلیل تکنیکال استفاده نمیکنند.
در بازار سرمایهگذاری نهادی از تحلیل تکنیکال استفاده نمیشود
هر زمان که میشنوم وبلاگ نویسان یا بلاگرهای مالی در رابطه با نحوه خواندن نمودارها یا صحبت در رابطه با شکست، حمایت، حرکت، مقاومت، الگوهای نمودار، یا هر موضوع دیگری که مربوط به تحلیل تکنیکال است، صحبت میکنند بلافاصله شروع به لبخند زدن میکنم. هرچند که این موضوع را میپذیرم که نمودارها اطلاعات مفیدی در رابطه با تعداد خریداران و فروشندگان یا میزان حجم معاملات در هر سهم را در اختیارمان میگذارند. بهعنوانمثال اگر سهامی نزدیک به پایینترین میزان 52 هفته اخیر خود قرار دارد، برای خرید ارزشمند خواهد بود یا سهمی که بیشتر از بالاترین میزان 52 هفته اخیر خود معامله میشود، بیشازحد ارزشگذاری شده است.
این تمام آن چیزی است که من در رابطه با مردود شدن تحلیل تکنیکال بهعنوان یک استراتژی سرمایهگذاری باید به شما میگفتم. تحلیل تکنیکال یک هنر است و نه علم و من به علم اعتقاد دارم.
منبع: https://iranbroker.net/why-technical-analysis-is-nonsense
بااینکه این ضعفهای کلاسیک در رابطه با تحلیل تکنیکال وجود دارد، من بیشتر با نگرش مدیران صندوقهای تأمینی موفق و سرمایهگذاران نهادی نسبت به استفاده از تحلیل تکنیکال موافقم. اگر یک مدیر پورتفولیو با یک سرمایهگذار نهادی تماس بگیرد و بگوید که قرار است از تحلیل تکنیکال استفاده کند، سرمایهگذار نهادی میخندد یا تلفن را قطع میکند.
باور حقیقی من، اکثر سهامداران نهادی و متخصصان واقعی والاستریت این است که معاملات بر اساس تحلیل تکنیکال کاملاً بیمعنی است. من اولین کسی نیستم که نسبت به تحلیل تکنیکال دیدگاه مثبتی ندارم و معتقدم که آخرین نفر هم نخواهم بود، بنابراین امیدوارم آنچه در ادامه این مطلب به آن اشاره میکنم، آموزش کافی را منتقل کند یا حداقل میزانی تأملبرانگیز باشد.
وقتی یک معاملهگر تکنیکال میگوید که «قیمت همهچیز را پوشش میدهد»، منظور او چیزی مانند کارایی بازار است. تحلیلگران تکنیکال معتقدند که قیمت فعلی بهطور کامل تمام اطلاعات را منعکس میکند. و از نظر آنها ازآنجاییکه تمام اطلاعات قبلاً در قیمت منعکسشده است، ارزش منصفانه را نشان میدهد و باید مبنایی برای همه تجزیهوتحلیلها باشد. به اعتقاد تحلیلگران تکنیکال قیمت بازار منعکسکننده دانش کل سرمایهگذاران است. درواقع تحلیل تکنیکال از اطلاعات بهدستآمده توسط قیمت برای تفسیر آنچه بازار در مورد یک دارایی میگوید استفاده میکند تا آینده بازار را پیشبینی کند.
یکی از مواردی که باعث میشود معاملهگران تکنیکال موردانتقاد قرار بگیرند، تأخیر در شناسایی روندها است. احتمالاً شما هم با معاملهگران تکنیکال روبهرو شدهاید که نمودارهایی را از حرکت قیمت به شما نمایش میدهند درحالیکه قادر به پیشبینی روند قبل از شروع آن نبودند. به همین دلیل نیز بسیاری از آنها روندها را از دست میدهند چراکه خیلی دیر آن را تشخیص داده و وارد معامله میشوند.

مهمترین نقطهضعف در تحلیل تکنیکال این است که تحلیلگرانی که نمودارها را میخوانند میتوانند مغرضانه باشند. این مورد در تحلیل بنیادی نیز وجود دارد. تحلیل تکنیکال موضوعی ذهنی است و تعصبات شخصی ما میتواند در تصمیمات ما تأثیر بگذارد. اگر یک تحلیلگر نسبت به یک سهام احساس صعودی داشته باشد، ممکن است در خواندن نمودار، احساسات او روی تحلیلش تأثیر بگذارد.
تحلیل تکنیکال یکی از روشهای پیشبینی قیمت در بازارهای مالی است اما منتقدانی دارد. این مطلب ترجمه یک مقاله از زبان وبلاگ نویس معروف به نام The Prince (شاهزاده) است که باور دارد تحلیل تکنیکال مزخرف است. شاهزاده میگوید:
طرفداران تحلیل تکنیکال ادعا میکنند که این نوع تحلیل میتواند به سرمایهگذاران کمک کند تا اتفاقاتی را که «احتمالاً» برای قیمتها در طول زمان اتفاق خواهد افتاد، پیشبینی کنند. در این روش از طیف گستردهای از نمودارها استفاده میشود که قیمت را در طول زمان نشان میدهد و میتوان از آن برای پیشبینی قیمت سهام، شاخصها، کالاها، معاملات آتی یا هر ابزار قابل معامله که در آن قیمت بر اساس عرضه و تقاضا باشد، استفاده کرد.

بهاینترتیب توانستم متوجه شوم که مدیران موفق کسبوکار چگونه با استفاده از تجربیات واقعی توانستهاند با سرمایهگذاری نهادی مانند صندوقهای بازنشستگی شرکتها، موقوفات، صندوقهای بازنشستگی دولتی، افراد با خالص کار بالا، و غیره مبالغ زیادی را به ارمغان آوردند.
بنابراین اگر بزرگترین و پیچیدهترین سرمایهگذارن اعتقادی به تحلیل تکنیکال ندارند شما بهعنوان یک سرمایهگذار مستقل چرا باید از آن استفاده کنید؟ آیا افرادی مانند استیو کوهن یا جیمز سیمونز یا مواردی مشابه وجود دارند که ادعا کنند برای سرمایهگذاری خود از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند؟ البته که خیر. ممکن است برخی از شما به این موضوع فکر کنید که برخی از صندوقهای آربیتراژ از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند. باید بدانید که آنها با استفاده از تحلیل و بررسی دادههای عظیم (Big Data) برای کشف میزان ناکارآمدی بازارها استفاده میکنند و سپس از این ناکارآمدیها به نفع خود استفاده میکنند.
تحلیل تکنیکال چیست؟
در ادامه قصد داریم نگاهی به اصول تحلیل تکنیکال بهعنوان اصلی که توسط پدربزرگ تحلیل تکنیکال، چارلز داو، بنیانگذار داو جونز ارائه شده است، داشته باشیم. داو کسی بود که یک سری اصول را برای درک و تحلیل رفتار بازار ایجاد کرد. اولین اصل طبق نظر داو این است که تغییرات قیمت تصادفی نیست. دومین اصل مهم این است که همهچیز در قیمت نهفته است.